«لغت نامه دهخدا»
[پَ رَ تَ] (مص مرکب)بعقب رفتن. (ناظم الاطباء). پس پس رفتن. واپس رفتن : احمد جنگ میکرد و بازپس میرفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص436). هر کمان کز پس کشندش بیشتر تیر او بیشک رود در پیشتر بازپس نرود بره گر حیله ساز کی تواند جُسْت ز آب رود باز؟عطار. و رجوع به بازپس سپردن شود.