«لغت نامه دهخدا»
[دَ] (مص مرکب) برداشتن. (آنندراج). گسترده را پیچیدن. منبسطی را درنوردیدن. بساط را جمع کردن. مقابل گستردن. واچیدن : عنقا شکار کس نشود، دام بازچین کانجا همیشه باد بدست است دام را.حافظ. || گردآوردن. جمع کردن. فراهم کردن. دانه دانه و تک تک جمع کردن : ز هر سو سپه بازچید اردشیر پس پشت او بد یکی آبگیر.فردوسی.