بازدارش

«لغت نامه دهخدا»

[رِ] (اِمص مرکب) ممانعت. کردن کسی را از کاری. بازداشتن. محبوس کردن. (انجمن آرا). بازداری. امساک. ممانعت. (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر