بازنگریدن

«لغت نامه دهخدا»

[نِ گَ دَ] (مص مرکب) توجه کردن. بررسی کردن. مطالعه کردن. رسیدگی. رسیدن بکاری. بازنگریستن : و اوقات را بخش کرده بود زمانی بنماز و خواندن، زمانی نشاط و خوردن، زمانی کار پادشاهی بازنگریدن. (تاریخ سیستان). || نگاه کردن. بعقب نگریستن :
بتیغ میزد و میرفت و بازمینگرید
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی.
سعدی (طیبات).
و رجوع به بازنگریستن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر