بازیگه

«لغت نامه دهخدا»

[گَهْ] (اِ مرکب) مخفف بازیگاه. بازیجای. جای بازی. میدان. بازیکده :
بازیگه شمس و قمر و ببر و هژبر است
منزلگه جود و کرم و حلم و وقار است.
منوچهری.
چو در بازیگه میدان رسیدند
ریرویان ز شادی می پریدند.نظامی.
و رجوع به بازیگاه و بازیکده شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر