«لغت نامه دهخدا»
[گَهْ] (اِ مرکب) مخفف بازیگاه. بازیجای. جای بازی. میدان. بازیکده : بازیگه شمس و قمر و ببر و هژبر است منزلگه جود و کرم و حلم و وقار است. منوچهری. چو در بازیگه میدان رسیدند ریرویان ز شادی می پریدند.نظامی. و رجوع به بازیگاه و بازیکده شود.