باش کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب) باقی ماندن. بسر بردن. زندگانی کردن : چنانکه ماهی جز در آب زندگانی و باش نتواند کردن. (فیه مافیه ص1). و رجوع به باش شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر