باشگون

«لغت نامه دهخدا»

(ص مرکب) باژگون. معکوس. مقلوب. (شعوری ورق 180). واژگون. واژگونه. معکوس. وارونه. (ناظم الاطباء) :
خاک پایت را زحل از دیده بر سر مینهد
آری آری هست دایم کار هندو باشگون.
رکن الدین بکرانی (از شعوری).
و رجوع به باشگونه و باژگونه و وارونه و وارون شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر