«لغت نامه دهخدا»
[شَ / شِ اَ تَ] (مص مرکب) رها کردن باشه برشکار. پرواز دادن باشه برای گرفتن شکار : اباقاخان را بدیدار او شعفی تمام ظاهر شد و بوقت مراجعت او فرمود که پیر شده ام و اگر چه فرزندم ارغون فرزند غازان را بغایت دوست میدارد و چون یگانه است مفارقت او نخواهد، مرا دلخواه چنان است که او را پیش من فرستد تا باشه و طرمتای(1) می اندازد و شیرالغومی آورد... (تاریخ مبارک غازانی ص 5). (1) - طرمتای یا طرمطای در ترکی بمعنی نوع پرنده است.