«لغت نامه دهخدا»
[بَ دَ] (ص لیاقت) درخور ترحّم. (یادداشت مؤلف). رحمت آوردنی. سزاوار رحم و شفقت : دگر آن که بخشودنی خوانده ای ز مردی مرا دور بنشانده ای.فردوسی. دلش در مخزن آسایش آور بر آن بخشودنی بخشایش آور.نظامی. || درخور انعام و عطیه و بخشش : گفتی که به خاقانی وقتی گهری بخشم بخشودنیم بالله وقت است اگر بخشی. خاقانی.