«لغت نامه دهخدا»
[بَ دَ] (ص لیاقت) چیزی که قسمت کردن آن واجب است. واجب القسمه. (از یادداشت مؤلف). قسمت کردنی : زن و خانه و چیز بخشیدنیست تهی دست کس با توانگر یکیست. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج8 ص2302). مزدک گفت مال بخشیدنی است میان مردمان. (سیاست نامهء خواجه نظام الملک). || پیشکشی. هدیه. (از ولف). آنچه در خور بذل و بخشش باشد : چو بخشیدنی باشد و تخت عاج نخواهم ز گیتی از این پس خراج.فردوسی. ز گستردنی هم ز پوشیدنی بباید بهایی و بخشیدنی.فردوسی.