«لغت نامه دهخدا»
[بَ خَ] (ع مص)(1) ابخص(2) گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). روییدن گوشت پاره در بالا یا در پایین چشم. (از اقرب الموارد). پشت چشم برآمده شدن. چشم برکردن. (تاج المصادر بیهقی): بخصت عینه؛ مبتلا به بخص گردید چشم او. (ناظم الاطباء). و رجوع به ابخص و بخصاء شود. (1) - از باب سَمِعَ. (از ناظم الاطباء). (2) - مردی که در چشم خانهء او گوشت پاره ای رسته باشد.