بدآموخته

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)آنکه بد تعلیم شده.
- بدآموخته شدن؛ تعلیم بد و زشت شدن. بد عادت شدن.
- بدآموخته کردن؛ تعلیم بد و زشت کردن بد عادت کردن و رجوع به بدآموختن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر