بدپوز

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (اِ) پیرامون دهان از طرف بیرون. (از برهان قاطع). پیرامون دهان. (ناظم الاطباء). پتفوز. (حاشیهء برهان چ معین) :
عاریت داده پدر سبلت و ریش و بدپوز
به بخارا شده هنگام صبی علم آموز.
سوزنی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 165).
|| (ص مرکب) بددهن. بدخوراک. (انجمن آرا) (آنندراج) :
دایه ای کو طفل شیرآموز را
تا به نعمت خوش کند بدپوز را
گر ببندد راه آن پستان بر او
برگشاید راه صدپستان بر او.
مولوی (از انجمن آرا).
و رجوع به پتفوز و بدفوز شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر