بدخ

«لغت نامه دهخدا»

[بَ دَ] (ع مص)(1) بزرگ مرتبه گردیدن. (ناظم الاطباء). عظیم الشأن شدن. (از قاموس بنقل ذیل اقرب الموارد). بداخه. (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ناظم الاطباء). بَدْخ. (ناظم الاطباء)(2). || گردن کشی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی).
(1) - از باب فتح و سمع و کرم. (ناظم الاطباء).
(2) - در منتهی الارب چنین است: بدخ الرجل؛ بزرگ و بلندمرتبه شد زن، که سهو است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر