«لغت نامه دهخدا»
[بَ دُ رَ] (ص مرکب، از اتباع)(1)بدوبیراه. (از فرهنگ لغات عامیانهء جمال زاده): فلان بچه های بد و ردی دارد. با آدمهای بد و رد نشستن بد است. معاشرهای بد و رد. (از یادداشتهای مؤلف). بد و رد گفتن؛ بد و بیراه گفتن. (1) - مرکب از بد + و + رد.