«لغت نامه دهخدا»
[بُرر] (ع اِ) گندم. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بره یکی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، ابرار. (منتهی الارب) : به بر و شات مرا بر و مکرمت فرمای که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات. سوزنی. منازعان تو بادند یک یک و جمله شکم شکافته چون بر و سربریده چو شات. سوزنی. گر از این انبار خواهی بر و بر نیمساعت روز همراهان مبر.مولوی.