براح

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (ع مص) زایل شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور شدن و نیست شدن. (از آنندراج). || از جای فراتر شدن. (ترجمان علامهء جرجانی، ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی). || سخت دشوار شدن. (آنندراج). || (اِ) زمین فراخ بی کشت و درخت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). زمین فراخ و خالی. (مهذب الاسماء). || رای منکر و بد. (منتهی الارب) (از آنندراج). || امر پیدا و آشکار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از آنندراج). || جنبش و زوال: لا براح؛ یعنی نیست جنبش و زوال. (منتهی الارب). لا براح؛ ای لا تحول. (از اقرب الموارد).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر