براد

«لغت نامه دهخدا»

[بُ] (ع مص) ضعیف دست گردیدن. || رسول ساختن. || تگرگ زده شدن. برد القوم (بصیغهء مجهول)؛ تگرگ زده شدند، و همچنین بردت الارض؛ تگرگ زده شد زمین. || (ص) سرد. (از منتهی الارب).
- ماء براد؛ آب سرد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر