برافراشته

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)افراخته. افراشته. بلندکرده شده. بالابرده: هدف؛ هرچیزی بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن. (منتهی الارب). || مشید. ساخته. ساخته شده. رجوع به افراشته شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر