«لغت نامه دهخدا»
[بَ تَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی برتن. غرور و تکبر و تجبر. (برهان) (آنندراج). تبختر. (ناظم الاطباء). عجب. کبر. مقابل فروتنی. تبختر و تفاخر. (مجمع الفرس) : ندانم کت آموخت این برتنی ترا با چنین کیش آهرمنی.فردوسی. رجوع به برتن شود.