«لغت نامه دهخدا»
[بَ رَ دَ / دِ] (نف مرکب) رافع. (دهار). بلندکننده. بر بالا برنده. || برافرازنده. افراشته کننده : سپاس خدای را که بردارندهء این ایوان است. (تفسیر ابوالفتوح رازی). || از میان برنده. زایل کننده. نابودکننده : و عسل میوه و حاصل منج است و مزیل و بردارندهء مکر و حیلت است. (تاریخ قم ص251). || حمل کننده. حامل.