«لغت نامه دهخدا»
[بَ شِ کَ] (حامص مرکب)اعراض. برگشتن. (آنندراج). روی برتافتن : ازوی خوش است برشکنی ها بگاه ناز وز خسرو شکسته فغانهای زار خوش. خسرو.