برطیل

«لغت نامه دهخدا»

[بِ] (ع اِ) سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب). || آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن. آسیازنه. میتین. (منتهی الارب) (آنندراج). آژینه. اسکنه. (ابن الاعرابی). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند. (یادداشت مؤلف). || رشوت. ج، بَراطیل. (منتهی الارب). رشوه. (زمخشری). پاره :بقسمت و دست انداز چیز نگیرند و رشوت و برطیل نستانند. (جهانگشای جوینی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر