«لغت نامه دهخدا»
[بَ دَ] (مص) لامسه کردن و دست مالیدن و سودن عضو بر عضو دیگر. (برهان). و رجوع به برماس شود. || پرسیدن و تفتیش کردن. (ناظم الاطباء) : آنکه او نفس خویش نشناسد نفس دیگر کسی چه برماسد؟ سنائی (از آنندراج).