برماسیدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ دَ] (مص) لامسه کردن و دست مالیدن و سودن عضو بر عضو دیگر. (برهان). و رجوع به برماس شود. || پرسیدن و تفتیش کردن. (ناظم الاطباء) :
آنکه او نفس خویش نشناسد
نفس دیگر کسی چه برماسد؟
سنائی (از آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر