«لغت نامه دهخدا»
[بُ / بَ] (ع اِ) گیاهی است و در مصر بسیار باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درختی است قریب به درخت انار و پرشاخ، و برگش شبیه به برگ زعرور و از آن تیره تر و مزغب و رایحهء او تند و بدبوی و شکوفهء او مثل خوشه و با زردی و وسط شکوفهء او زغب دارد. (از تحفهء حکیم مؤمن). شاه بانگ. (تذکرهء داود ضریر انطاکی). شابانگ. شابانج. (تحفهء حکیم مؤمن). آتش سگ. تس سگ. بنفشهء سگ. جمسفرم بری. ریحان الغزال. شاهفانج. شجرهء ابراهیم. شجرهء مریم. طیون. قیصوم. رجوع به شباهنگ در همین لغت نامه شود.