«لغت نامه دهخدا»
[بِ / بُ کَ / کِ دَ] (مص مرکب) بیرون کشیدن. بدرآوردن. استخراج : آنکو ز سنگ خارا آهن برون کشد نسکی ز کفّ او نتواند برون کشید.منجیک. سر مایه کرد آهن آبگون کز آن سنگ خارا کشیدش برون.فردوسی.