بریانک

«لغت نامه دهخدا»

[بِرْ نَ] (اِ مصغر) مصغر بریان. || مرادف بریان و بریانی، یا در مقام ارادهء اندکی از بره یا مرغ بریان بکار رود :
یکی روز یعقوب را دل بکاست
وزو طبع، بریانکی خورده خواست.
شمسی (یوسف و زلیخا).
رجوع به بریان شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر