«لغت نامه دهخدا»
[بِرْ نَ] (اِ مصغر) مصغر بریان. || مرادف بریان و بریانی، یا در مقام ارادهء اندکی از بره یا مرغ بریان بکار رود : یکی روز یعقوب را دل بکاست وزو طبع، بریانکی خورده خواست. شمسی (یوسف و زلیخا). رجوع به بریان شود.