«لغت نامه دهخدا»
[بَ نَ / نِ] (ص نسبی، ق مرکب)چون بریدان. مانند بریدان. - بریدانه مرقع؛ جامه ای چون جامهء پیکها و بریدها : هدهدک پیک بریدیست که در ابر تَنَد چون بریدانه مرقع به تن اندر فکند. منوچهری.