بزادن

«لغت نامه دهخدا»

[بِ دَ] (مص) (از: ب + زادن) تولید شدن. زادن. تولید. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به زادن شود. || تولید کردن. زائیدن. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) :
تا مادرتان گفته که من بچه بزادم
از بهر شما من بنگهداشت فتادم.منوچهری.
رجوع به زادن و زائیدن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر