«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ دَ / دِ] (اِ) چانه. چونه. پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. (برهان). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد و غند ساخته باشند و آنرا زواله نیز گویند و بهندی پره نامند. (جهانگیری) (رشیدی)؛ ثُوَینا آرد خشکی که زیر پرازده گسترند. (منتهی الارب) (در مادهء ثَوَنَ). || کونه یعنی قسمتی که از بن گروههء خمیر گیرند آنگاه که گروهه بزرگتر ازاندازهء مقصود باشد. فرزدق(1). || نان کوله رفتهء در تنور. (1) - و فرزدق، معرب پرازده باشد.