پرانه

«لغت نامه دهخدا»

[پَ نَ] (اِخ) شهری است. (لغت نامهء اسدی) (صحاح الفرس). نام شهری و مدینه ای است نامعلوم. (برهان). و ظاهراً شهری است به ماوراءالنهر :
سپه کشید چه از تازی و چه از بلغار
چه از پرانه چه از اوزگند و از فاراب.
عنصری (از فرهنگ اسدی).
پرانیدن.
[پَ دَ] (مص) مطایرَه. (زوزنی) تطییر. اِطارَه. (تاج المصادر بیهقی). پراندن. پرواز دادن. اِستطارَه. تذریه. || کنایه از تعریف کردن. (برهان) (فرهنگ رشیدی) :
کهن ژندهء خویش را می پرانم.
ظهوری (از فرهنگ رشیدی)(1).
|| انداختن. پرتاب کردن.
(1) - معنی مصراع ظهوری بر ما مجهول است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر