پرپروشان

«لغت نامه دهخدا»

[پَ پَ] (ص) اصل این کلمه را که بچندین صورت در لغت نامه ها آورده اند معمو برروشنان حدس میزده اند ولی بر مسکوکی که در صدر اسلام (673-692 م.) در ضرابخانه های ایران با خط پهلوی زده شده است عنوان خلیفه را امیر ویرویشنیکان یعنی امیرالمؤمنین سکه کرده اند :
شفیع باش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بر دادار پرپروشان را.دقیقی(1).
و رجوع به بروشنان بمعنی مؤمن شود.
پرپره.
[پَ پَ رَ / رِ(1) / پِ پِ رَ / رِ](2) (اِ)پاره. پول. تنک ریزه. فلوس. فلوس کوچک بسیار تنک بغایت ریزه. (برهان). پشیز. (رشیدی) (جهانگیری). و بعضی بمعنی دینار گفته اند. (رشیدی) :
درست گشت که خورشید در خزانهء تو
قراضه ای است دغل بر مثال پرپره ای.
شمس الدین ورکانی.
پرپری.
[پِ پِ] (ص) در تداول عوام، سخت باریک و تنک و نازک (جامه و نان و جز آن) آنگاه که عیب باشد. یک عبای پِرپِری (در زمستان آنگاه که جامهء سطبر ضرور است). یک تکه نان پرپری (قطعه ای از نان سخت نازک و تنک که سیری نیاورد).
(1) - شاید ویرویشینکان را یا ویرویشینان را.
(1) - برهان.
(2) - جهانگیری.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر