«لغت نامه دهخدا»
[پُ] (ص مرکب) پرعدل. بسیارعدل. پر از عدل و داد : ورا گشت آن شاهی آراسته جهان گشت پرداد و پرخاسته.فردوسی. پردادن. [پَ دَ] (مص مرکب) به کسی، او را تشجیع کردن.