«لغت نامه دهخدا»
[پُ دَ دُ] (ص مرکب)پرداغ و درد : گنه یکسر افکند سوی جهود تن خویش را کرد پردرد و دود.فردوسی. پردردی. [پُ دَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پردرد.