«لغت نامه دهخدا»
[پِ مُ] (اِخ)(1) پرگام. پرگاما(2). پرغامه. برغمه (موضع عروسی). پرغه. شهری قدیم به آسیای صغیر واقع بر ساحل رود کائیک که اکنون پرغاما گویند و آن بمائهء سوم ق.م. پایتخت حکومتی بود و یکی از کلیساهای هفتگانه در آنجا بنا شده و یوحنای حواری آنرا کرسی الشیطان میخواند زیرا معلمین کاذب بسیاری در آنجا بودند که مردم را بضلالت می انداختند. و آنرا عظمت و جلالت و ثروت بسیار بود و اهالی آن مدعیند که قبر انتیپاس و محل کنیسه ای که شاگردان در آنجا برای خواندن رسالهء یوحنا جمع شدند معین توانند کرد (؟) و مولد جالینوس حکیم در این شهر بود و او نخستین کس است که ثابت کرد شرائین تنها حامل خون هستند نه خون و هوا چنانکه متقدمان می پنداشتند. جمعیت آن 20 تا 30 هزار تن است. و این شهر را کتابخانه ای بود دارای 200000 مجلد که کلیوپترا آنرا بر کتابخانهء اسکندریه افزود. نام پارشمن(3) [ در لاتینی پرگامن(4) ] از اسم این شهر مأخوذ است. و آنرا آثاری کهن مانند نمایشگاه و معبد زئوس میباشد. رجوع به قاموس کتاب مقدس و قاموس الاعلام و لاروس شود. و نیز پرغامس (پرگام) نام قلعهء شهر «تروا»ست که اغلب من باب تسمیهء کل به اسم جزء بر خود شهر اطلاق گردیده است. (1) - Pergamos . Pergame. (2) - Pergama. (3) - Parchemin. (4) - Pergamen.