پرکاره

«لغت نامه دهخدا»

[پَرْ، رَ / رِ] (اِ) پرکار. || پرکاله. (جهانگیری). وصله :
بر خرقهء تسلیم زن از سوزن اخلاص
یک رقعهء پرکارهء ارباب حقایق.
نزاری قهستانی (از جهانگیری).
لیکن این بیت برای معنی فوق رسا نیست.
پرکاری.
[پُ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی آنکه پرکار است. مقابل کم کاری.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر