«لغت نامه دهخدا»
"[پَ رَ] (ص نسبی) (کلاه...) کلاهی درویشان را تَرک تَرک : حاجت به کلاه پرکی داشتنت نیست درویش صفت باش و کلاه تتری دار. سعدی. و در بعض نسخ برکی آمده است. پرکیمیا. [پُ] (ص مرکب) پرحیله. پرتزویر. پرفریب : چنین گفت کاین شوم پرکیمیا چنین چیره شد بر سپاه نیا.فردوسی. پرکین. [پُ] (ص مرکب) پرحِقد. حَقود : وزان پس چو آگاهی آمد بشاه ز کردار افراسیاب و سپاه که آمد بنزدیک او کاکله ابا لشکری چون هزبر یله که از تخم تورست پرکین و درد بجوید همه روزگار نبرد.فردوسی. فرستاده زین روی برداشت پای وزانروی پرکین بشد سوفرای.فردوسی. چو همدان گشسپ و یلان سینه نیز برفتند پرکین و دل پرستیز.فردوسی. پرکین. [پِ] (اِخ)(1) سر ویلیام هنری) شیمی دان انگلیسی. مولد لندن بسال 1838 و وفات سنهء 1907 م. وی نخستین بار رنگ آنیلین را کشف کرد. (1) - Perkin , Sir William Henry."