پرمدارا

«لغت نامه دهخدا»

[پُ مُ] (ص مرکب) که رفق و مدارات بسیار کند :
مگر کردگار آشکارا کند
دل و مغز ما پرمدارا کند.فردوسی.
مگر بر من این آشکارا شود
بر آتش دلم پرمدارا شود.فردوسی.
پرمدعا.
[پُ مُدْ دَ] (ص مرکب) که سخن دراز کشد. که دعویهای باطل بسیار در محاجه آرد. که بسیار کاوَد در سخن چنانکه مخاطب را مانده کند.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر