«لغت نامه دهخدا»
[پَ هَ ] (اِ مرکب) ساقه و مؤخرهء لشکر. فوج پسین. (بهار عجم). و بیت ذیل را که معنی آن مفهوم نیست شاهد آورده است : جناح از هوا در زمین برد بیخ پس آهنگ شد در زمین چارمیخ.نظامی. || آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند و به تازی موئل گویند.