«لغت نامه دهخدا»
[پَ دَ] (اِ مرکب) نسیه باشد (مقابل دستادست و پیشادست(1)، نقد) که بهاء متاع خریده در زمان خرید ندهند و بوقتی دیگر محوّل کنند : ستد و داد مکن هرگز جز دستادست که پسادست خلاف آرد و صحبت(2) ببرد. ابوشکور. پساروس. [پْسا / پِ] (اِخ)(1) نام رودکی به ده فرسنگی تارس کرسی کیلیکیه(2). (1) - پیشادست؛ نقد: ستد و داد جز به پیشادست داوری باشد و زیان و شکست. لبیبی. (2) - ن ل: الفت. (1) - Psarus. (2) - ایران باستان ج 2 ص1005.