«لغت نامه دهخدا»
[پُ تِ سَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) قفا. || نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب (مقابل پیش رو). - پشت سر کسی بد گفتن؛ پیش رو خاله پشت سر چاله. - پشت سر کسی دیدن؛ زوال کسی را دیدن. (غیاث اللغات). فلکها را توانی پشت سر دید بنور عشق اگر دل زنده باشی. صائب (از فرهنگ ضیاء). -در پشت سر کسی؛ در قفای او. در غیاب او.