پلکن

«لغت نامه دهخدا»

[پُ لُ کَ] (اِ) در لغت نامهء اسدی چ طهران در کلمهء بلکن با باء موحدهء عربی آمده است: بلکن منجنیق باشد یعنی پیلوارافکن. و بیت ذیل را از ابوالمثل بخاری شاهد آورده است:
سرو است و کوه سیمین جز یک میانش سوزن
خسته است جان(1) عاشق وز غمزگانش بلکن.
و از اینکه اسدی آن را مخفف پیلوارافکن میگوید پس بلکن با پی مثلثه است نه باء موحده. رجوع به بلکن و پلکه شود.
(1) - در شعوری «حصن» و صحیح هم همین است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر