«لغت نامه دهخدا»
[خُ رِ سَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آخورِ سنگین. آخری که در آن کاه و علف نباشد. || جایی که در آن حاصل و نفعی نبود. (از برهان). مقابل آخر چرب : رخش ترا بر آخر سنگین روزگار برگ و گیا نه و خر تو عنبرین چرا. خاقانی. || سنگاب. مجازاً، چرب آخر : حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت وآخر سنگین طلب توشهء یوم الحساب.(1) خاقانی. (1) - در این بیت خاقانی مراد از آخر سنگین ظاهراً سنگابها است که بر چاه زمزم کرده اند، و شاعر میگوید باآنکه آخر سنگین آخر بی آب و علف است معهذا توشهء یوم الحساب را از آخر سنگین زمزم حاصل توان کردن: بئر زمزم از خانهء کعبه هم سوی مشرق است و بر گوشهء حجرالاسود است و میان بئر زمزم و خانه چهل و شش ارش است و فراخی چاه سه گز و نیم در سه گز و نیم است و آبش شوری دارد لیکن بتوان خورد و سر چاه را حظیره کرده اند از تخته های رخام سپید بالای آن دو ارش و چهارسوی خانهء زمزم آخرها کرده اند که آب در آن ریزند و مردم وضو سازند. (سفرنامهء ناصرخسرو).