«لغت نامه دهخدا»
[پَ لَ خوا / خا] (نف مرکب) که پهلوی خواند. که بپهلوی سخن گوید. آنکه سخن پهلوانی گوید. کسی که پهلوی سراید: پهلوی خوان پارسی فرهنگ پهلوی خواند بر نوازش چنگ.نظامی. ط پهلوی دژ. [پَ لَ دِ] (اِخ) دهی مرکز دهستان پهلوی دژ بخش بانهء شهرستان سقز، واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری بانه و 3 هزارگزی عباس آباد و 5 هزارگزی مرز ایران و عراق. کوهستانی سردسیر. دارای 165 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و توتون و ارزن و گردو و زغال و مازوج و قلقاف. شغل اهالی زراعت. راه مالرو است. پاسگاه انتظامی دارد. نام قدیم آن ننور بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).