پیچاپیچ

«لغت نامه دهخدا»

(ص مرکب) پیچ پیچ. پرپیچ. حلزونی. خم درخم. پیچ درپیچ. خم اندرخم. پیچی بر پیچی. سخت پیچیده. با پیچ و خمهای بسیار. پیچدار و پیچیده. (آنندراج) (فرهنگ نظام) :
بده دنیی مکن کز بهر هیچت
دهد این چرخ پیچاپیچ پیچت.نظامی.
ز پیچاپیچ آن شب گر دهم شرح
دو زلفش را دو رخ دادن توان طرح.
امیرخسرو.
- وقت پیچاپیچ؛ گاه سختی :
تا بدانی که وقت پیچاپیچ
هیچکس مر ترا نباشد هیچ.سنائی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر