پیچ زدن

«لغت نامه دهخدا»

[زَ دَ] (مص مرکب) پیچیدن. چرخیدن. پیچ خوردن. گردیدن. گشتن.
- پیچ زدن دل (شکم)؛ پیدا آمدن دردهای پی درپی در شکم شخص مبتلی به ذوسنطاریا. درد کردن متناوب دل یا شکم یا قسمتی از امعاء در اسهالهای بادرد. خلیدن و تیرکشیدن معده چنانکه در ذوسنطاریا. دل پیچه گرفتن. شکم روش پیدا کردن. ازعاج بطن. اطلاق شکم. ابتلای به پیچش. ابتلای به بیرون روی. پیچ گرفتن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر