«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ خُ] (ص مرکب) از بن کنده بود بیکبارگی. (لغت فرس اسدی). چوب و چیزی که بیکبار از بیخ برکنده باشد : چندان گرداندش که از پی دانگی با پدر و مادر و نبیره زند مشت اُفّ ز چونین حقیر بی هنر و عقل جان ز تن آن(1) خسیس بادا پیخشت. غیاثی (از اسدی). رجوع به پیخست شود. و ظاهراً مصحف پیخست است. (1) - ن ل: جان و دل این. این بیت شاهد لغت «پیخست» هم آمده است.