«لغت نامه دهخدا»
[بَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پیروزبخت : به پیروزبختی فروخواندم ز سختی برو جان برافشاندم.فردوسی. همه فال خسرو در آن پیش تخت به پیروزبختی برآورد بخت.نظامی.