«لغت نامه دهخدا»
(ق مرکب) جلوجلو. پیشا پیش. تقدم. ترجمهء قدام. و گاهی «از» بر آن داخل کنند و از پیش پیش گویند : زانکه هر مرغی بسوی جنس خویش میپرد او در پس جان پیش پیش.مولوی. شیر را چون دید محو ظلم خویش سوی قوم خود دوید او پیش پیش.مولوی. آنرا که پیر و دل روشن روان بود از پیش پیش مشعل دولت روان بود.تأثیر. گذشتن از جهان گر خسروی نیست علم پس پیش پیش مردگان چیست.تأثیر.