پیش چشم داشتن

«لغت نامه دهخدا»

[شِ چَ / چِ تَ](مص مرکب) برابر دیده قرار دادن. نصب العین کردن.
- پیش چشم نداشتن؛ واقف نبودن : بخدمت پادشاه نبوده است و عادت و اخلاق ایشان پیش چشم نمیدارد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص396).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر